عاشق دیوونه
میگویند شکستنی رفع بلاست... ای دل تحمل کن شاید حکمتیست...!!
|
|
اونی که واقعا دوستت داشته باشه شاید اذیتت هم بکنه.. ولی هیچ وقت عذابت نمیده.. شاید چند روزی هم حالتو نپرسه .. ولی همه حواسش پیشه توئه.. شاید باهات قهر هم بکنه .. ولی هیچ وقت راحت ازت دل نمی کنه !!!
خیلی سخته دلتنگ صدایی باشی که قول دادی هیچ وقت مزاحمش نشی خیلی سخته دلتنگ صدایی باشی که قول دادی هیچ وقت مزاحمش نشی گـیـــرم تـمـآم دنـیـآ بـگـویـنــد مـآ مـآل هــم نـیـسـتـیــم مــآبـه درد هـم نـمــیـخـوریـم گـیـــرم بـرآی زیـر یـک سـقـف رفـتـن عـشـق ، آخـریـن مـعـیـآر ایـن جـمـآعـت بــآشـد گـیـرم دوسـت داشـتـن بـدون سـنـد حـرآم بـاشـد عـجـیـب بـاشـد بـآور نـکـردنـی بـآشـد گـیـــرم تـآ آخـر عـمـر تـنـهـآ بـمـآنـم گـیـــرم هــرگـز دسـتـآنـت در دسـتـآنـم قـفـل نـشـود مـــــن امـآ گـیـــر ایـن گـیـــــرهآ نــیـسـتــم من تــآ ابـد گـیـر چــشـمـآن تــوام گیر دوســت دآشـتـنـت. . . میخوای بروی؟ بهانه میخواهی؟ سن و سال را پیش نکش.بگذار من بهانه دستت بدهم... برو هر کس پرسید بگو لجباز بود.هرکاری میکردم باز میگفت دوستم دارد. بگو دروغ گفتن بلد نبود بگو خیانت کردن بلد نبود. بگو جز من هیچکس را نمیدید... باز هم بهانه میخواهی یا کافیست؟ وحید خیلی دوستت دارم. از خواستنــــــت که نــه... می خواهم بنویسم
نمی توانم ؛ یک کلمه به ذهنم می رسد
” وحید ” تمام شد این هم نوشته ی امروز ! کاش بجای این همه تنهایی
گاهی دلت بهانه هایی می گیرد که خودت انگشت به دهان می مانی... گاهی دلتنگی هایی داری که فقط باید فریادشان بزنی اما سکوت می کنی ... گاهی پشیمانی از کرده و ناکرده ات... دیروز را به یاد بیاوری انگیزه ای برای فردا نداری و حال هم که...
زانو هایت را تنگ در آغوش بگیری و گوشه ای گوشه ترین گوشه ای...! که می شناسی بنشینی و"فقط" نگاه کنی...
تنهايي آنقدر ها هم كه اين آدمها مي گويند سخت نيست!! من و خودم از اين تنهايي ها لذت مي بريم .
باهم به پارك مي رويم ...، باهم موزیک گوش میدهیم ...،
باهم گریه میکنیم ...، باهم شعر مي خوانيم و شعر مي نويسيم ...،
آه ... باز گفتم شعر !! راستي اين آخرين باري كه چشمانم با اَشك عشقبازي مي كرد ،
من شعر نوشتم يا شعر مرا ...؟! عجيب است !! حرفهايم كلمه مي شوند و بعد جمله ...
اما كسي هست كه بخواند و درك كند ؟ اصلن كسي هست كه بفهمد ؟
نه نيست ... و من درك مي كنم كه آن تنها منم ، و باز هم هي مي نويسمو مي نويسمو مي نويسم... تا يك روز كه ديگر اين كلمات محو مي شوند ...
فقط آن روز كه من نيستم... يعني مي شود كسي با گريه بيايد و بگويد ديگر نيست ...
از دستش دادم ...! نه !! باز هم كسي نيست . من خودمو نمي بازم ؛ من خودمو نمي بازم . یک شهریور ماه دیگه ميگذره از بودنم ، یه تولد دیگه...یا یک قدم نزدیکتر به مرگ... هر سال كه گذشت ،از آدما دورتر شدم كادوهاي تولد كم شد!
آدماي بد ديدم! آدماي خوب ديدم!
غم ديدم... دردو ، قلبم با تمام وجود حس كرد...
تنهايي رو بلد شدم اما واسم عادت نشدُ هنوزم وقتي تو خيابونا تنها با هنذفري و آدامس خرسي قدم ميزنم.
لبخند مياد رو صورتم . من ياد گرفتم تنهايي خوبه...
من ياد گرفتم با داشته هام زندگي كنم... برم سراغِ شمعدوني هام
ياد گرفتم اونايي كه ميگن ميمونن ، ميرن! اونايي كه چيزي هم نميگن بالاخره يه روزي ميرن!
با رفتنِ يه سري آدما از زندگيم باورام هم رفت! اما باوراي جديد ساختم
لبخنداي جديد زدم من ياد گرفتم زندگي كنم... حتی شده با درد! خودم ؛ تولدت مُبارك ...
تو تنها كسي هستي كه هميشه بوديُ نديدمت تو تنها كسي هستي كه هرگز تركم نكرد... خودم ؛ تولدت مُبارك ... تنهایی... آروم آروم به نبودنت عادت میکنم... چون هیچوقت داشتنت رو تجربه نکردم.... دیگه به داشتن چشمهای پر از حسرتم عادت کردم ... سهم منم همینه تنهایی تنهایی تنهایی انقدر این بغض گلومو سنگین کرده که حتی... نمیتونم حرفامو اینجا بنویسم. دیگه بی هوا خندیدن رو یاد گرفتم دیگه تنهایی رو خیلی وقته یاد گرفتم ....... تو نگرانم نشو همه چیز را یاد گرفتم ... یاد گرفتم چگونه با تو باشم بی انکه تو باشی ... یاد گرفتم نفس بکشم... بی تو...و بیاد تو یاد گرفتم چگونه نبودنت را با رویای با تو بودن... و جای خالی ات را با خاطراتت پر کنم....
خوش به حال اونی که دستای تو رو میخواد بگیره... یادت باشه هنوز تو قلبمی... حسود نیستم ولی به شریک زندگیت حسودیم میشه... مواظب خودت باش هی به خودت میگی من دیگه فراموشش کردم .. اصلا به من چه او الان کجاست و داره چیکار میکنه اما یهو یاد اون روزا یه چیزی رو داخل گلوت میترکونه... که تا اشک نریزی خالی نمیشی... بــگو دوستــت دارم … شهــيدم کن … ماليــات ندارد اين گــلوله اي که از دهــانه لبــهايِ تو شــليک مي شود ! دلـم که ميـگيرد بي حـوصلگي امـانم را ميـبـرد ؛ روي مـبل ولـو ميـشوم و کــانالهاي تـلويزيون را بــالا پـايين ميکنم گاهـي ناخـوداگاه شـماره ت را بـا كنـترل تـلويـزيون مــيـگيـرم واي،امـان از لـحظه اي که بـه خــودم مــي آيــم...
|
قالب های نازترین جوک و اس ام اس زیباترین سایت ایرانی جدید ترین سایت عکس نازترین عکسهای ایرانی بهترین سرویس وبلاگ دهی وبلاگ دهی LoxBlog.Com
|